چه کسی می گوید اگر بدی و گرفتاری نبود زیبایی های زندگی دو چندان می شد؟!
اگر بدی نبود، خوبی ها و زیبایی ها به چه شکل قابل درک بود وقتی که همه چیز هم سطح و تکراری می شد؟!
چگونه خدا را در قلب کسانی می دیدی که نور را در اعماق تاریکی ها به دل ها هدیه می بخشند؟!
چگونه دست های خدا را به واسطه دستانی لمس می کردی که در گرفتاری ها و مشکلات می بخشند؟!
چگونه محبت و مهربانی خداوند را در چشمانی می دیدی که در آرزوی خوشبختی برای دیگران به آسمان دوخته شده اند؟!
چگونه لذت بخشش، گذشت و امید را در زندگی حس می کردی وقتی دلیلی برای آن نمی دیدی؟!
آری!
اگر اینها نبود، چگونه حضور خدا را در کنارت احساس می کردی وقتی که می بیند، راه می رود و می خندد؟!



(مهرداد حبیبی)



سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی


(فریدون مشیری)